به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، هاشمی که زمانی در دولت سازندگی در برابر هر گونه تغییر و انتقادی به شدت مقاومت می کرد؛ حالا به کلکسیونی از تغییرات قابل توجه در رویکردهای سیاسی تبدیل شده است. برای ریشه یابی علل این تغییرات قابل توجه در رویکردهای سیاسی آقای هاشمی با حجت الاسلام و المسلمین مجتبی ذوالنور؛ جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به گفتگو نشسته ایم.
ذالنور با بیان اینکه تغییر قابل توجه مواضع آقای هاشمی یک واقعیت انکارناپذیر است، گفت: طبیعتاً نگرش و دیدگاه های شخصی افراد در نوع عملکرد سیاسی آنها تاثیرگذار است. ما باید توجه داشته باشیم که نوع نگاه آقای هاشمی از اول با نگاه فقاهتی امام(ره) متفاوت بوده است. نگاه اعتقادی ایشان به مبانی مشروعیت ولایت فقیه؛ نگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایشان با نگاه حضرت امام(ره) متفاوت است.
در ادامه مطلب همراه دانشجو ایران باشید
وی ادامه داد: ایشان در خاطرات سیاسی شان بعضاً بر موارد اختلافی خود با حضرت امام(ره) اشاره داشته اند. ولیکن ایشان تا زمان حیات حضرت امام(ره) به واسطه وجود امام(ره) و فضای خاص حاکم بر انقلاب، در توان خود نمی دید تا بر سر نقاط اختلافی بین خود و دیدگاه های حضرت امام(ره) تاکید و پافشاری بیشتری کند.
در این نگاه؛ اگر فردی به گزینه الف اعتقاد دارد ولی در حال حاضر، فضای جامعه زمینه اجرای 80 درصد مقاصد او را دارد؛ می بیند که اگر با زمینه های اجتماعی و فضای موجود مخالفت کند آن 80 درصد را هم از دست می دهد. لذا در این شرایط به تحقق 80 درصدی اهداف خود قانع می شود و خودش را همرنگ جامعه می کند. بنابراین در آن 80 درصدی که همراهی داشت؛ موضع انقلابی و محکم می گرفت.
این کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به عملکرد هاشمی رفسنجانی بعد از ارتحال امام خمینی (ره) گفت: به نظرم؛ بعد از ارتحال حضرت امام(ره)، آقای هاشمی کم کم احساس کرد که دیگر باید کاملاً بر ایده های خودش پافشاری کند. تصور ایشان این بود که می شود رهبری را در عرض خود تلقی کرد. کمااینکه ایشان بعضاً می گویند من و رهبری رفیق و هم سن و سال هستیم! و کلاً رفیق هستیم.
ایشان با این ادبیات رهبری را عملاً از جایگاه رهبری خارج کرده؛ در حد یک رفیق تنزل می دهد. این نوع رفتار، به خاطر فرار از مسئله ولایتمداری است. زیرا اگر کسی معتقد به ولایتمداری باشد و جایگاه واقعی نایب امام زمان(عج) را عملاً درک کند، بر این مفهوم پافشاری می کند که ایشان ولی فقیه هستند و آقای هاشمی یک مسئول و کارگزار در متن نظام اسلامی.
"رهبری در جایگاه امام جامعه قرار دارد و آقای هاشمی یکی از آحاد امت به حساب می آیند. لذا توقع این است که ایشان پشت سر امام مسلمین حرکت کنند. ولیکن هنگامی که ایشان می گوید من و رهبری رفیق هستیم، می خواهد عملاً خود را شانه به شانه و در عرض رهبری تعریف کند؛ حال آنکه ایشان بایستی پشت سر رهبری حرکت کند. آقای هاشمی معتقد بود که بعد از حضرت امام(ره) می تواند دیدگاه ها و اعتقادات خود را پررنگ تر کند. آقای هاشمی در این مسیر حرکت کرد و سعی کرد تمام ابزارهای ممکن را برای تحقق اهداف خود به کار بگیرد."
ذوالنور ادامه داد: متاسفانه آقای هاشمی علاقه مند است تا همه آش های کشور با فوت ایشان سرد شود! ولیکن به برکت انتخابات آزاد موجود در نظام جمهوری اسلامی، قدرت همیشه در یک جا متمرکز نمی شود. وجود این روحیه در هر فردی می تواند پتانسیل تغییرات عدیده برای همراه شدن با جریانات سیاسی مختلف را در وی ایجاد کند.
آقای هاشمی دوست دارد همیشه در راس هرم قدرت حضور داشته باشد و دیگران در برابر حرف ایشان تمکین کنند. ایشان مایل بوده و هست که حتی در نسبت با امام(ره) و رهبری هم؛ ایشان محوریت داشته باشد و امام (ره) و رهبری هم مطابق حرف و نظر ایشان حرکت کنند. کمااینکه القائات آقای هاشمی در خاطرات سیاسی و بیانات شان به صورتی است که مخاطب احساس می کند امام را ایشان اداره می کرده است! ایشان سعی دارد اینگونه القا کند که امام(ره) تمامی پیشنهادهای ایشان در مسائل مختلف را قبول می کرده است و این مطلب را در حد اداره کردن امام(ره) جلوه می دهد. حال اینکه این مسئله خلاف واقع است.
جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه تاکید کرد: واقعیت این است که حضرت امام(ره) شخصیتی بودند که به مشاوره اعتقاد داشتند؛ نه آقای هاشمی که هر کس دیگری که مشاوره درستی به امام(ره) می داد و ایشان تشخیص می داد که حرف درستی است، از آن مشاوره درست استفاده می کردند. دوم اینکه حضرت امام(ره) روی مبانی فکری خود محکم ایستاده بودند.
یعنی اگر همه عالم هم می خواستند مبانی ایشان را عوض کنند یا ایشان را از اصول مورد اعتقادشان منصرف کنند-چه آقای هاشمی و چه هر کس دیگری- امکان نداشت حضرت امام(ره) از اصول خود عدول کنند. سوم اینکه؛ امام(ره) به عنوان امام مسلمین دارای شخصیتی جامع و چندبعدی بودند. لذا ایشان حرمت ها و احترام افراد را حفظ می کردند، سوابق و خدمات افراد را در نوع تعامل با آنها لحاظ می کردند. ولیکن معنای هیچ کدام از این موارد این نیست که ایشان بر خلاف علم خودشان-که حجت شرعی برایشان ایجاد می کرد- عمل کنند.
وی افزود: بنابراین آقای هاشمی نمی تواند ادعا کند که امام(ره) چیزی خلاف علم و اصول و اعتقاد امام(ره) گفته باشد و ایشان پذیرفته باشند. اصلاً چنین چیزی ممکن نیست. سوابق و کدهای واضحی که در فرمایشات و مکتوبات حضرت امام(ره) وجود دارد، همه نشان دهنده این است که حضرت امام(ره) هیچ گاه به خاطر رودربایستی ها و فشارها از اصول خود عدول نکرده اند.
"اما آقای هاشمی سعی می کند برای رسیدن به اغراض سیاسی شخصی اش از دیگران استفاده کند و هم دیگران می توانند ایشان را در جهت اهداف مشخصی مدیریت کنند. در رفتار سیاسی چند سال گذشته آقای هاشمی هم این موارد کاملاً مشهود بوده است. مثلاً فرزندان و بستگان آقای هاشمی به شدت در ایشان اثرگذار هستند. جریانات و فضای سیاسی هم کاملاً اثراتش را در پررنگی و کم رنگی مواضع آقای هاشمی نشان می دهد."
ذوالنور در پایان با اشاره به برخوردهای سخت با منتقدان در دوره هاشمی یادآور شد: افرادی که به دنبال اغراض سیاسی هستند، اگر در این مسیر اعتقادات و احکام اسلامی و عدالت و انصاف را دخالت ندهند؛ دچار یک سری تزلزل ها و افراط و تفریط ها خواهند شد. طبیعتاً در این افراط و تفریط ها ممکن است رقبای خودشان را هم به ناحق مورد هجوم قرار دهند.
آقای هاشمی که فکر می کرد بعد از حضرت امام(ره) همه کاره کشور ایشان هستند و کسی حق ندارد ایشان و منتسبین شان را در هیچ جایی مورد مواخذه قرار دهد، وقتی با مواخذه منتسبین متخلف خود از جانب نظام مواجه می شود؛ برآشفته و نارحت می شوند. این مسئله را ما در مواضع آقای هاشمی به وضوح دیده ایم.
"فرضاً ایشان سخنرانی های انقلابی و تندی در زمینه اهمیت بیت المال، حق مردم و انقلاب دارند ولی وقتی نزدیکان ایشان نسبت به همین موضوعات تعرضی داشته باشند و نظام با آنها برخورد کند، ایشان حاضر می شود سلامت، حیثیت و اعتبار نظام را فدای اغراض و منافع شخصی و بستگان خود کند. ما این مسئله را در جریان فتنه 88، طرح موضوع انتخابات آزاد توسط ایشان و پیگیری کمیته صیانت از آرا و همچنین خطبه های نماز جمعه ایشان در مقطع پس از فتنه 88 دیده ایم. "