کنترل را بر میدارد و تلوزیون را روشن میکند. بر فرض آنکه گیرندهاش تابع قوانین جمهوری اسلامی باشد؛ 20 کانال را زیر چند ثانیه عوض کرده تا اینکه مجبور میشود برای وجود لااقل یک برنامه خوب که در گوشش بپیچد، یک شبکه را انتخاب کند. شبکه مورد نظر در حال پخش گفتوگوی مجری و کارشناس مسائل شبکههای اجتماعی است. اوج هنر کارشناس این است که چهارتا اصطلاح رایج و جوانپسند را به کار برده تا به مخاطب باهوش و جوانش بیشتر نزدیک شود.
همین باعث میشود تا سرش را از گوشی بیرون بیاورد و گوش تیز کند، تا ببیند سرآخر تلگرام هم فیلتر میشود یا نه! چند دقیقه بعد میفهمد که خبری نیست و او همچنان نمیتواند با صحبتهای نسبتاً درست کارشناس کنار بیاید. همین سبب میشود تا قید همان صدا را هم بزند و صدای خیالی کامنت را جایگزین نماید.
شاید حق داشته باشد، آخر دیگر مثل چند سال پیش پیرزنهای محل را نمیشناسد تا با نان خریدن برایشان، به "نان آور محل" معروف شود، دیگر جز ساعات نماز درِ مسجدی باز نیست تا به عنوان «بچه مسجدی» از بزرگترها جایزه گرفته و نه میتواند از اینکه تیمش قهرمان گل کوچک شده، احساس غرور کند. با این شرایط فهمیدن کارشناسی که خودش در این شبکهها به دنبال افزایش follower، برای عرضه تفکراتش است، کمی دشوار به نظر میرسد.
اشتباه نشود این گزارش نمیخواهد مانند همان کارشناس تلوزیونی با تکنیک دیگری شبکههای اجتماعی را نقد کند، بلکه قصد دارد تا به طور جزئی یکی از پدیدههای نوظهور را معرفی نماید.
«خودنمایی» یکی از آمال غریزی انسان است که در وجود او نهادینه شده، به نحوی که حتی اولیاء خداوند نیز تمام کارهایشان رنگ و بوی خود نمایی برای باری تعالی را داشته و خود خداوند نیز این ویژگی را با آیهی "السابقون السابقون" می ستاید و بندگانش را به داشتن خودنمایی برای خودش تشویق میکند. از این جهت خودنمایی صرفاً یک ویژگی بد نیست و میتواند در ورزش، هنر، صدا وسیما و از همه بالاتر برای خداوند متعال خرج شود.
لکن در این میان گاهی خناسهایی وجود دارند که این حس آدمی را بدون اطلاع وی، مورد سو استفاده قرار میدهند. این گمراه کنندهها طوری در تفکرات فرد نفوذ میکنند که متوجه نمیشود. چرا که هم آن حس در ذاتش وجود دارد و هم اینکه نفوذ کننده، این حواس را طوری به کار میگیرد که فرد خیال میکند کار مفیدی انجام میدهد، چه برسد به اینکه بخواهد از آن پشیمان شود.
«دابسمش» احتمالاً یکی از همین خناسها است! دابسمش یک نرم افزار ارزان قیمت و دردسترس است که به کمک آن می توان کلیپ تهیه کرد. به طوری که کاربر از خود فیلم میگیرد و همزمان با پخش یک صوت از نرم افزار، همراه با آن به اصطلاح "لب" میزند. در نهایت پس از مشاهده کلیپ، این طور احساس میشود که شخص سازنده کلیپ، آهنگ یا صوت مورد نظر را اجرا کرده است. این اجرا که معمولاً با حرکات خلاقانه و گاه ساختارشکانه همراه میشود، برای سایت دابسمش و پیجهای آن در تلگرام و اینستاگرام فرستاده و کلیپ مورد نظر توسط این شبکهها به اشتراک عموم گذاشته میشود.
حال وقتی چندین کلیپ فرستاده میشود، به دلیل کمبود ترافیک و یا مسائلی چون فضای محدود، ادمین ها ناچارا مجبور میشوند تا از بین خیل کلیپها، تنها آنهایی که با مزهتر و یا ساختارشکنانهتر هستند را به اشتراک بگذارند. همین امر سبب میشود تا بین کاربران یک فضای شدید رقابتی شکل گیرد تا جایی که بسیاری از آنها حاضر میشوند به قیمت شهرت و افزایش follower در پیج شخصی خود (ادمینها همزمان با انتشار کلیپ، نام فرستنده آن را نیز در معرض عموم قرار میدهد)، خیلی از اصول و ارزشهای اجتماعی را زیر پا بگذارند؛ به نحوی که بارها در این نوع فیلمها دیده میشود که فرد مورد نظر حاضر است برای ماندن در کورس رقابت، از خانواده خود نیز در ساخت این کلیپ کمک خواسته و دابسمش خود را با همسر یا خواهر خود که بعضا حجاب معقولی هم ندارند، همراه با حرکاتی غیرعادی و غیر معمول اجرا نماید.
در جای دیگر با مکانهای متبرکی چون امامزادهها نیز شوخی میشود. اما آسیبهای دابسمش به همین جا محدود نمیشود به گونه ای که در بسیاری از کلیپ ها شاهد تمسخر افرادی هستیم که خواسته یا ناخواسته کلیپی از آنها در فضای مجازی پخش شده است. در کنار اینها دابسمش اما کاربردهای خوبی نیز دارد به عنوان مثال کلیپ هایی هم در این بین هستند که به دور از هنجارشکنی و توهین سبب لبخند و نشاط میشوند. از طرفی نیز با استفاده از زبان طنز، میتوانند حل بسیاری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی را نیز از مسئولین مطالبه کنند.
سؤال اینجا است: روند فعلی دابسمش آیا به سمت کاربردهای مفید و چهره مثبت آن حرکت میکند و یا اینکه خناسانه از حس خودنمایی انسانها سو استفاده میکند؟! جوابی که در وهله اول به ذهن خیلیها میرسد؛ واژه فرهنگ سازی است. به طوری که میشود با آگاهی بخشی از این نرم افزار استفاده درست نمود، لکن به نظر میرسد که این پاسخ همانند پدیدههای قبلی در فضای مجازی نظیر «چالش آب یخ»، استفاده از شبکه های اجتماعی، کمپین عدم قضاوت و... نیز نمیتواند به خوبی امتحان پس دهد.
این مصادیق و هزاران مصداق دیگر نشان داده است که اصولاً اغلب ما انسانهایی هستیم که دفع چالش را به زمینه سازی آرمانها ترجیح میدهیم. کمتر به دنبال نهادینه کردن ارزشهایی چون مسجد در جامعه و بیشتر به دنبال به وجود آمدن تهدید و مقابله با آن هستیم. تجربه هم ثابت کرده که اکثر این تهدیدات به واسطه تکراری شدن و دیگر ارضا نکردن حسهایی نظیر خودنمایی است که به مرور در لوپ تکرار قرار گرفته و فراموش میشود و این وسط کسانی که خواستند فرهنگ سازی کنند نیز موفق نشدند.
چرا که در اینجا افراد با قلب و نفس مردم سرکار دارند و اگر بخواهند آنها را اصلاح کنند باید فداکاری مهمی به خرج دهند. حال این بدین معنا هم نیست که درباره نرم افزارهایی چون دابسمش اطلاع رسانی نکرد لکن باید درکنارش سراغ همان محله ها که هر روز صبح آب و جارو میشدند نیز رفت تا اگر فردا روزی دابسمش دلها را زد، خودنمایی دوباره جذب همان نان خریدنها،مقام ورزشی آوردنها و... شود.