من صدای دخترکی هستم

که درست زبان باز نکرده شهادتین میخواند!

 

همان نگاهی ام

که اشک شد،خیره ماند روی دزدِ کودکانه هاش...

 

ترسی هستم

که تکرار میشود هر ثانیه...

 

بغضی ام

که خون میشود،میجهد از گلوی دخترک...

 

من لالایی هرشبِ عروسکی هستم

که به خاک سپرد مادرش را....یتیم شد عروسک!

 

من تنهاییِ کوچه های خالی از صدای کودکم...

 

من همان گلوله ام که یک سحر میدرد گلوی قاتل دخترک را...

 

من یمنی ام...!

http://www.afsaran.ir/link/943785