کرمان خبر - احمد دهقانی / جریان اصلاحات به معنای اصلاحات آمریکایی از زمان تولدش در ایران تا به امروز اندیشه و عملکردی را در جامعه از خود نشان داده است که نشان از عدم سخنیت و زاویه داشتن با آرمان های انقلاب اسلامی دارد که گواه این مدعا رفتار سیاسی این جریان است و به همین سبب آنچه که درحال حاضر مشهود است این نکته است که اصلاحات و اصلاح طلبان دیگر نمی توانند قابل اعتماد باشند و اگر احیانا فرد متدین و فاقد تحلیلی در خصوص ماهیت اندیشه این جریان خود را ذیل این جریان و گروه تعریف کند دستش را به ریسمان پوسیده ای بند کرده است و باید بداند اصلاحات دیگر دوامی در عرصه سیاسی ندارد و به دلیل بی صداقتی در برابر آرمان های ملت نمی تواند برسر اهداف خود باقی بماند و نیاز به پوست اندازی دارد و همین پوست اندازی نشان از عدم صداقت و گواه بر غیر قابل اعتماد بی بودن آن در این دوران است که در همین رابطه نکاتی در ادامه می آید:

1.اندیشه اصلاح طلبی از حیث آمریکایی آن به دنبال اعمال تغییراتی در ماهیت جمهوری اسلامی ایران بود که از زمان بر ملاشدنش در دهه 70 نشان  از مغایرت آن با اهداف یک انقلاب دینی داشت و به دنبال سکولاریز کردن ایران در سایه وابستگی به آمریکا بود و هم چنین دیدگاه های اصلاح طلبانی که البته در شدت اصلاح طلبی در یک طیف قرار می گیرند نشان می دهد آن چه که هدف حمله ایشان تعریف می شد دین بود که در این بین با ابزارهای مختلف من جمله نفوذ در مناصب دولتی،دانشگاهی،رسانه ها و... به دنبال خالی کردن هسته تمامی ارکان جامعه ایرانی از دین بودند؛ اصلاح طلبان کسانی هستند که به عنوان مثال عاشورا و فرهنگ شهادت را مصداق خشونت می دانند و به دنبال آزادی هایی خارج از چارچوب دینی بلکه در افق دموکراسی که محور آن سکولاریسم است آن را می نگریستند؛ بیان این نکته در همین جا ضروری است که ممکن است چنین بیان داشته شود که این پیام همه ی اصلاحات و اصلاح طلبان نیست ولی نکته این جاست که سایر اصلاح طلبان از این موضوعات اعلام بیزاری و برائت نمی کنند و احیانا به دنبال بیان دیدگاه های خود هستند که این خود یک تناقض آشکار است زیرا اگر چنین باشد این دیگر جریان اصلاحات نیست زیرا این جریان از ابتدا مبانی ای(سکولاریسم)برای خود معرفی کرده است و سران آن هنوز بر آن پایبند هستند و همان طور که بیان شد حداقل از آن برائت نجستند و در واقع فقط این دیدگاه ها تشابهی به جریان اصلاحات دارد و به نوعی یک بام و دو هوا هستند.

2.عملکرد قاطبه ی جریان اصلاحات مغلمه ای از شهر آشوب ایجاد شده از سوی ایشان علیه نظام است و این عملکرد که به حق بیان آن مثنوی هفتاد منی هست که خون دل ها به بار آورده است  و حقیقتا آدمی متحیر می ماند که از کجا بگویدکدام را بگوئیم :مجلس ششم و آن نامه ی بی شرمانه به رهبر معظم انقلاب و اعلان علنی ارتباط با کنگره آمریکا،روزنامه های زنجیره های که دین را آماج شبهات شان قرار داده بودند و به مراجع توهین می کردند،اصلاح طلبان فراری ازکشور و پناه آورده به دامن رسانه های بهایی ،فتنه های شوم و سیاه 78 و 88 که هزینه هایی از پس خود را برای کشور فراهم کرد و بر بنای دروغ و فریب کاری و همصدایی با دشمنان نظام بنا شده بود و تعداد کثیر دیگری از رفتار هایی که همان قصه ی پر غصه ی مثنوی 70 من کاغذ را می طلبد که این ها همه یک معنی دارد عدم صداقت و غیرقابل بودن اصلاحات و هر آنکس که از این ها اعلام برائت نمی کند.

3.یک گواه دیگر در خصوص زلزله ای که به جان اصلاحات افتاده است لیست های انتخاباتی ایشان و کاندیداهای قرضی از سایر گروه های سیاسی است که اولا هویت و ماهیت اصلاحات را بی معنی ساخته است و ثانیا افت سیاسی این جریان است که از شدت شیپور اصلاح طلبی و خطوط قرمز ایشان کاسته است.

4.طرح مساله ی نفوذ از سوی مقام معظم رهبری نشان از نگرانی ایشان برای ورود و به بیان دقیق تر نفوذ و رخنه افرادی به مجلسین است که اهل استقامت و شجاعت برای انقلاب اسلامی نیستند به همین سبب افراد و جریانی که کارنامه ای مغایر اهداف نظام و انقلاب دارند نمی توانند افراد قابل اعتمادی باشند زیرا ممکن است از ناحیه خود و یا اطرافیانشان برای کشور مساله درست کنند.

مراقبت فتنه ی نفوذ باشیم.