به گزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوز، فصل انتخابات که از راه می رسد، جریان های سیاسی نیز به تکاپو می افتند تا درباره اقدامات خود برای حضور در انتخابات، برنامه ریزی کنند. در این میان اصلاح طلبان فضا را برای فعالیت مناسب دیده اند و لیست هایی را نیز در سراسر کشور به نام لیست ائتلاف اصلاح طلبان ارائه کرده اند.
اصلاح طلبان از مجلس ششم به بعد با انتخابات مجلس در حالت قهر و آشتی بودند. با تحریم انتخابات مجلس هفتم توسط گروه های اصلی اصلاح طلب مانند حزب مشارکت و مجمع روحانیون مبارز، عملا خود را به انزوای خودخواسته کشاندند و پس از آن نیز در انتخابات مجلس هشتم و نهم نیز گروه های کوچک اصلاح طلب نامزدهایی را معرفی کردند اما عملا قاطبه اصلاح طلبان، مجلس را در بایکوت قرار داده بودند.
این رفتار بخصوص در انتخابات مجلس نهم در سال 1390 و دو سال پس از فتنه 1388، همچنان تداوم داشت و گروه هایی مانند حزب مردم سالاری و خانه کارگر، به معرفی نامزد پرداختند. جو رادیکالی اصلاح طلبان در این سال به حدی بود که رای دادن سیدمحمد خاتمی در حوزه دماوند نیز با واکنش تندی روبه رو شد و وی را به عدول از آرمان های اصلاح طلبان متهم کردند!
اما فضا بار دیگر در انتخابات دهم مجلس تغییر کرد. دو سال و نیم پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، اصلاح طلبان موقعیت را برای بازگشت مناسب دیدند و بار دیگر گردهم جمع شدند تا استراتژی های پیروزی را برای تسخیر بهارستان پیاده سازی کنند. تمامی گروه های و طیف های نزدیک به اصلاح طلبان با نام های جدید مانند حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، بر لزوم بازگشت به قدرت سیاسی به هر شیوه ممکن دم زدند.
در مبارزات انتخاباتی جدید، با پررنگ کردن حضور نیروهای میانه رو، دو قطبی میانه رو - تندرو، برای پلاریزه کردن فضای انتخاباتی مطرح شد و از زمان روی کار آمدن حسن روحانی، نیروهای اصلاح طلب و حامی دولت بر خود نام میانه رو گذاشتند و نیروهای اصولگرا را تندرو نامیدند.
در این میان اصولگرایانی مانند علی لاریجانی که در مجلس شخصیتی حامی دولت را به نمایش گذاشت، اصولگرای میانه رو لقب گرفت و جایی را نیز برای وی در میان ائتلاف های اصلاح طلب در سراسر کشور در نظر گرفتند.
با رصد فعالیت های چند ماه اصلاح طلبان و اذعان زعمای این اردوگاه، کسب اقلیت قوی در مجلس توسط اصلاح طلبان یکی از اولویت های اصلی آنها در انتخابات دهم است. دستیابی به اکثریت مجلس دهم توسط اصلاح طلبان، با توجه به اجماع اصولگرایان و همچنین شرکت نیروهای حامی دولت، امری دشواری است، اما با در نظر گرفتن اظهارات مغز متفکر جبهه اصلاحات یعنی سعید حجاریان، تشکیل اقلیت قدرتمند مانند مجلس پنجم نیز می تواند مسیر بازگشت به قدرت را برای آنها هموار سازد.
حجاریان در دیماه 93 گفته بود: "من قبلا هم گفتم که مجلس دهم شبیه مجلس پنجم شود یعنی اقلیت قوی و تأثیرگذار از اصلاحطلبان وارد مجلس شوند و با توجه به شرایط موجود، چنین چیزی قابل قبول و راضیکننده خواهد بود. در مجلس پنجم، کارگزاران فراکسیونی قوی بودند. بهنظر من حضور آقایناطقنوری در مجلس بعدی بسیار مؤثر خواهد بود و من از حضور چنین نیروهایی در مجلس بعدی استقبال میکنم اما برخی از آنها اعلام کردند تمایلی برای حضور در مجلس بعدی ندارند."
ارزیابی موقعیت اصلاح طلبان در عرصه سیاسی نشان می دهد که آنها بالاجبار یک بازگشت مجدد به عقب را تجربه می کنند. شعارها، آرمان ها و به طور کلی راهبردهای ایدئولوژیک آنها تغییری نکرده بلکه برای پیاده سازی این گونه گفتمان ها می بایست در قدرت سیاسی حضور داشته باشند و تاکتیک های جدیدی را اتخاذ کنند.
پس از کنار رفتن سید محمد خاتمی از قدرت در سال 1394، تقلای هرباره اصلاح طلبان برای بازگشت با شکست روبه رو شده و به نظر می رسد، این جریان، تاکتیک «فتح سنگر به سنگر» را در دستور کار قرار داده است.
حمایت از به قدرت رسیدن حسن روحانی در انتخابات 92 و کسب اقلیت تاثیرگذار در مجلس دهم، حرکت گام به گام اصلاح طلبان برای فتح سنگر به سنگر قدرت است. ائتلافی نیز که در حال حاضر شکل گرفته تحت عنوان «گام دوم» است و گام بعدی می تواند انتخابات ریاست جمهوری باشد.
بازگشت مجدد به قدرت توسط اصلاح طلبان و رسیدن به مدینه فاضله مجلس و دولت اصلاح طلب همچون دوره مجلس ششم و دولت هفتم و هشتم، یکی از آمال این طیف است. اشتباهات و اختلافات شدید درون گروهی در آن زمان سبب شد که در انتخابات سال 1384، مدعیان اصلاح طلب، نامزدهای متعددی را برای ریاست جمهوری معرفی کنند در حالیکه در سنجش گرایش افکار عمومی به شدت دچار خطای محاسباتی شده بودند، و بدین صورت شکست اصلاح طلبان رقم خورد. تلاش برای بازگشت در سال 1388 نیز با غوغاسالاری و ایجاد هرج و مرج همراه شد.
این سوال مطرح می شود که آیا بازگشت اصلاح طلبان ادامه مسیر ابتر مجلس و دولت اصلاحات پیش از سال 1384 با طرح شعارهای توسعه سیاسی خواهد بود؟ باید گفت این طیف از شعارهای هنجارشکن و ساختارشکن خود عدول نکرده اند بلکه به دنبال فرصت مناسبی برای پیاده سازی آنها در شرایط جدید هستند و به صورت گام به گام و با صبر بیشتری، در این مسیر حرکت می کنند.
باید یادآور شد که تـحـولات اسـاسـی و گـسـترده در اوج قدرت اصلاح طلبان به شدت دنبال می شد. این تحولات در حالی صورت می گرفت که قدرت های غربی نیز شرایط را برای استحاله نظام جمهوری اسلامی در آن شرایط مهیا دیدند و مبادلات فکری بسیاری میان فعالین اصلاح طلب و محفل های اندیشه های غربی در اروپا و آمریکا، صورت می پذیرفت. در سـال 1378 کـنـفـرانـسـی با عـنـوان «بـررسـی مـطـبوعات اصلاح طلب» در پاریس بـرگـزار شـد و افـرادی از ایـران در این کنفرانس شرکت کردند.
در این کنفرانس در مورد اصـلاحـات در حـد انـجـام یـک سـری تـحـولات اسـاسـی و گـسـترده سخن به میان آمد. بـعـد از انـتـخـابـات و پـیـش از تـشـکـیـل مـجـلس شـشـم ، در اوایـل سـال 1379، کـنـفـرانـس بـرلیـن در آلمان با حضور تعدادی از اصلاح طلبان تـشکیل شد. در این کنفرانس موضوعاتی عنوان شد که تا حدود بسیاری مشخص از آن ، در شعارهای جامعه مدنی و توسعه سیاسی مطرح شده بود.
اکبر گنجی، فعال اصلاح طلب که از کشور گریخت در طی کنفرانس برلین عنوان کرده بود:" در ایـران اصـلاحـات بـه صـورت جـدی در حـال انـجـام اسـت و شـمـا از ایـن پـس خـمـیـنـی (ره ) را باید در تاریخ جستجو کنید.
" این قـبـیـل اظـهارات سبب شد که در آن سوی مرزها امیدهای زیادی نسبت به جریان مدعی اصلاحات برای انـجـام تـغـیـیـرات بـنـیـادیـن در ایـران بـه وجود آید. در پایان همین اجلاس بود که بنیاد«هـانـریـش بـل» وابـسـتـه به حزب سبزهای آلمان اعلام کرد: "هدف از این نـشـسـت ، ارتـقـای سـطـح روابـط تـجـاری - اقـتـصـادی با ایران نیست، بلکه هدف انجام تـغـیـیـرات بـنـیـادیـن در ایران است و این نشست نشان داد که در ایران نیروهایی هستند که بـتـوانند این تغییرات را اعمال کنند.
" قتل های زنجیره ای، حادثه کوی دانشگاه، تلاش بـرای اصـلاح قـانـون مـطـبـوعـات، طـرح جـرم سـیـاسـی، لوایح دوقلو، موضوع حاکمیت دوگـانـه، انـتـصـابـی و انـتـخـابی کردن نهادها و دستگاههای حکومتی، تلاش برای راه انـداخـتـن جـنـبـش مـدنـی و مـقاومت مدنی، طرح انسداد سیاسی و خروج از حاکمیت و در نهایت تـحـصن در مجلس در ماههای پایانی مجلس ششم، تنها گوشه ای از برخی از اقدامات پرهزنیه اصلاح طلبان در آن مقطع برای ایجاد زمینه های تغییرات بنیادی در نظام جمهوری اسلامی بود.
انتظارات فعالین اصلاح طلب از تغییرات سریع در نظام به حدی بود که گمان می بردند مردم نیز با اقدامات آنها همراهی خواهند کرد. این خطا محاسباتی در اظهارات سعید حجاریان پس از شکست در انتخابات مجلس هفتم و در گفتگو با روزنامه شرق مشخص می شود: "یکی از دلایل شکست اصلاح طلبان این بود که هواداران اصـلاحات حاضر به هزینه کردن کف خیابان ها نبودند.
اگر آن روز که 100 نماینده در مـجـلس تـحصن کردند، دو میلیون از طرفداران اصلاح طلبان به خیابان ها می آمدند و در اطـراف مـجـلس تـحـصـن مـی کردند، طرف مقابل تسلیم می شدو اصلاح طلبان پیروز می گـشـتـنـد."
تحصن نمایندگان مجلس ششم
هر چند برخی از اقدامات و شعارها ظاهری فریبنده و مورد پذیرش در بخش هایی از افکار عمومی دارد اما پروژه های پنهانی در پس این طرح ها برای براندازی و استحاله کامل نظام جمهوری اسلامی صورت می گرفت. براندازی که دولت های غربی به شدت به دنبال آن بودند و تضعیف کشور توسط اصلاح طلبان با درگیر شدن با ساختارهای نظام، زمینه آن را مهیا می کرد.
زمانی غرب حاضر به پذیرش نظام جمهوری اسلامی شد که پس از کنار رفتن اصلاح طلبان، کشور در اوج قدرت و اقتدار قرار گرفت و دولت آمریکا چه در زمان بوش و چه در زمان آمریکا، مسیر دیگری را برای تعامل با ایران برگزیدند و مجبور به پذیرش نظام ایران در محیط بین المللی شدند.
با عبور از سال های انزوای اصلاح طلبان در بیش از یک دهه، و همچنین تلاش برای به دست آوردن قدرت در سال 1388 که با فتنه همراه شد، بازگشت مجدد دار و دسته های اصلاح طلب با طرح ریزی برای مجلس دهم و خبرگان پنجم، موید، برنامه ریزی بلند مدت برای کسب قدرت سیاسی در تمامی ارکان و قواست.
این حرکت در حالی صورت گرفته که حتی تندروهای اصلاح طلب در داخل و خارج از کشور نیز، ضرورت حمایت از لیست های نیم بند و عاریه ای اصلاح طلبان در سراسر کشور را در یافته اند و زمینه را برای بازگشت آرمان های خود مناسب دیده اند. تا جاییکه فردی مانند اکبر گنجی که کتاب «عالیجناب سرخپوش» را در نقد اکبر هاشمی رفسنجانی نوشت، امروز برای لیست منتسب به وی در خبرگان تبلیغ می کند.
گنجی در یادداشتی در حمایت از لیست های اصلاح طلبان نوشته است: "شکست "مثلث جیم" در انتخابات خبرگان، آزمون فیصلهبخش شکست آیت الله خامنه ای، اصولگرایان و اسلام فقیهانه آنان است؛ تهران میتواند این آزمون را انجام دهد. این آزمون فیصله بخش منوط به این امر است: ارائه لیست کامل ۱۶ نفره مجلس خبرگان برای تهران از سوی اصلاحطلبان و اعتدالیون که فاقد این سه تن باشد. این لیست باید به طور علنی از سوی محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی، حسن خمینی، عبدالله نوری، و…مورد تأیید قرار گیرد."
بنابراین بازگشت مجدد تمامی رده های اصلاح طلب و ائتلاف آنها در انتخابات، همچون همیشه با حالت تقابلی و گارد علیه نهادهای نظام همراه شده است. سیاست آنها در برخورد با جریان رقیب حالت نفی نگاری، سلبی و انتقام جویانه دارد.
اصلاح طلبان به گونه ای رفتار می کنند که غالبا حمایت بسیاری از مخالفین انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی پشت سر آنها قرار می گیرد. این همزبانی و همدلی مشترک میان دو سو، محیط مناسب را برای رشد و پرورش پروژه ها و طرح های منافی آرمان ها و اهداف انقلاب و استحاله ارزش های نظام را مهیا می سازد.
بی دلیل نیست که دار ودسته های اصلاح طلب، پس از شکست در طرح های مربوط به همراه کردن مردم در کف خیابان ها، مجددا سودای به دست گرفتن قدرت در بالا را در سر می پرورانند تا بدین صورت تغییرات را همچون اواخر دهه70 و اوایل دهه 80، از درون نظام دنبال کنند.
سعید حجاریان با در نظر گرفتن نتیجه مجلس هفتم «مرگ اصلاحات» را تئوریزه کرد و از لزوم بازگشت به بطن جامعه در اوایل دهه هشتاد گفت: "برای آنکه بتوانیم دوباره جریان اصلاحات را زنده نماییم باید به متن مردم و جامعه بازگردیم ." نتیجه این بازگشت آشوب و فتنه 88 بود.
در چرخشی دیگر و کنار نهادن شعارهایی چون «مانیفست جمهوری خواهی» و «بازگشت به جامعه مدنی»، کسب قدرت گام به گام برای احیای اصلاحات در برنامه اصلاح طلبان قرار گرفته است.
http://www.farhangnews.ir/content/180175