✅ سیدضیاء عادت داشت هر جای جدیدی که میرفت و قرار بود مدتی بماند، اول آنجا 2 رکعت نماز میخواند. من هم یاد گرفته بودم. اسماعیل سجاده را پهن کرد و چون وقت نمازظهر نبود، گفت: سیدآقا اذان هنوز اذان نشدهها. گفتم: میدانم اسماعیل جان. این یک نماز دیگر است.