من روضه‌خوان ورشکسته هستم!

 

💠 من خودم به درد آخوندی نمی‌خوردم. یک عده هم غصه من را می‌خوردند و می‌گفتند: «قرائتی تو در اخلاق که گیر داری، صدا هم که نداری، نمی‌توانی روضه هم بخوانی، پس به چه درد آخوندی می‌خوری؟» حتی در یک روستا مرا بیرون کردند و گفتند: «تو نمی‌توانی روضه بخوانی. یعنی نامه نوشتند به امام جمعه کاشان، آیت‌الله یثربی که ما این شیخ را نمی‌خواهیم.» روضه می‌خواندم و مردم می‌خندیدند!

صادق باشیم . . .

✅ از کودکی اینگونه به ما تذکر داده‌اند و ما هم به فرزندانمان که «دروغگو دشمن خداست و جای انسان دروغگو در آتش جهنم است». حتماً این روایت را نیز شنیده‌ایم که اگر تمام بدی‌ها در خانه‌ای قرار داشته باشد، کلید آن خانه دروغ است.

اما با وجود این، برای برخی از ما انگار قبح این عمل زشت ریخته است، به‌نحوی که شاید برای امور پیش پاافتاده‌ای که اصلاً منفعتی برایمان ندارد هم به راحتی دروغ می‌گوییم. درحالی‌که امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «از حقیقت ایمان آن است که بنده خدا، راستگویی را شیوه خود سازد تا آنجا که از دروغ، حتی در شرایطی که برای او سود فراوان دارد هم نفرت داشته باشد».

 

مرهم رمضان روی زخم‌های همسران

  

✅ قهر و دلخوری بین همسران زندگی را سخت و انجام روابط لذتبخش مثل محبت کردن و رابطه جنسی و... را با مشکل روبه‌رو می‌کند. این روزها همه افراد از برکات ماه مبارک رمضان استفاده می‌کنند، حیف است از فرصت این ماه برای بالابردن کیفیت روابط همسرانه غافل شوید. به کمک این‌ماه قدرت گذشت و فداکاری را در خود تقویت کنید تا فرصتی برای ترمیم روابط زناشویی‌تان باشد؛ در ادامه مطلب همراه دانشجو ایران باشید 

 

سرعت‌گیر در جاده خوبی‌ها

✅ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِک النَّاسِ (2) إِلهِ النَّاسِ (3) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذی یوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)»

 

انسان‌ها حساس‌اند به شروری که پیرامونشان را گرفته است. این شرور را به انواع مختلف تعبیر می‌کنند؛ گاهی آن‌ها را همان موانع رسیدن به اهدافشان می‌دانند، گاهی آن‌ها را به هر آنچه برایشان ضرر ایجاد می‌کند می‌شناسند، گاهی نگاهشان روی هر آنچه فاصله‌شان را از خدا، از کمال، از سعادت زیاد می‌کند متمرکز می‌شود، گاهی آن‌ها را به کمی قدرت تفکر و تصمیم‌های عاقلانه در زندگی مرتبط می‌دانند.

شبهات : روزه‌داری در فصل گرم و روزهای بلند

 

⭕️روزه‌داری در فصل گرم و روزهای بلند

 

✅ برخی‌ها این روزها در شبکه‌های اجتماعی این شبهه را مطرح می‌کنند که روزه‌داری در این گرما و در این فصل و با این ساعت‌های طولانی، غیرممکن است که برای بدن ضرر نداشته باشد و به نوعی اشتباه است. خب، متأسفانه برخی از متدینان هم با این جماعت همراه می‌شوند و با اینکه روزه می‌گیرند اما اینگونه استدلال‌ها را برای اشتباه بودن کارشان بیان می‌کنند. در پاسخ به این شبهه باید گفت که اساساً کسانی که توحید، نبوت، معاد، قرآن و اسلام را قبول ندارند، نباید وارد فروع و احکام شوند و اگر قبول دارند، نباید حکم خدا را «اشتباه محض» بخوانند.

 

⬅️ این نحو بیان، حاکی از بغض گوینده است به عبادت خداوند. خداوندی که روزه را برای تمامی امت‌ها و در ماه رمضان برای مسلمانان واجب کرده، نفرموده که روزه برای روزهای کوتاه، خنک و کنار دریاست بلکه فرموده است: هر کس این‌ماه را درک کرد و مریض یا مسافر نبود، روزه بگیرد. خواه روز بلند باشد یا کوتاه، هوا سرد باشد یا گرم، هوای نفس انسان اجازه دهد یا خیر.

اما نکته دوم اینجاست که علما اسلام را دین «لا ضَرَر» معرفی کرده‌اند و به همین دلیل دین ما به هیچ کاری که برای انسان ضرر داشته باشد، حکم نکرده است. خب، حالا تکلیف روزه‌داری در ماه رمضان چه می‌شود؟ در روزه نیز کسی که می‌داند روزه گرفتن برای او ضرر دارد، نباید روزه بگیرد و اگر بگیرد قبول نیست و به وقت بهبود باید قضا کند و کفاره هم بدهد؛ یعنی اگر واقعاً شما به این نتیجه برسید که به دلیل بیماری، روزه در این ماه برایتان ضرر دارد و این نتیجه یک نتیجه کاملاً عقلی است، نه‌تنها روزه گرفتن بر شما واجب نیست بلکه جایز هم نیست.

زمان افطار توپ درمی‌کردند

 

👈«مصطفی رحماندوست، شاعر و نویسنده»

 

 

💠 مرور دوران کودکی حس‌وحال خاص‌تری دارد تا خاطرات بزرگسالی. دوران کودکی من در همدان گذشت. در نزدیکی خانه ما تپه کوچکی بود به نام «مصلی». نمی‌دانم قبل از آن کسی آنجا نماز می‌خوانده که این اسم را داشت یا نه، اما در ماه رمضان یک توپ آنجا می‌گذاشتند که گلوله‌های آن فقط صدا ایجاد می‌کرد. از تفریحات آن دوران ما این بود که برویم آنجا و دور توپ جمع شویم.

نور چشم دِه بالا

⭕️نور چشم دِه بالا

 

👈 «امیرحسین معتمد؛ روزنوشت‌های یک روحانی»

 

 

✅ توی راه تا روستا، مدام صدای دارکوب می‌آمد. سلیم با اشاره، روستا را نشانم داد که از دور تنگه‌مانندی بود میان ابرهای ارتفاعات، لابه‌لای درخت‌هایی که تمام کوه را پوشانده بودند. کسما را رد کرده بودیم و جاده همان جور آرام‌آرام سربالایی می‌شد. سلیم گفت: «ریکه سید، همیشه اینقدر ساکتی؟ ما آخوند بی زبان ندیده بودیم» و خندید و یک‌دستی، دنده را سنگین کرد.